متن عاشقانه بهترین بهانه برای اشک ریختن هستی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

متن عاشقانه بهترین بهانه برای اشک ریختن هستی  - www.SMSFA.org

 

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن . . .
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر می شد . . .

 


> برای هر چه بهتر دیدن وبلاگ لطفا از مرورگر فایر فاکس یا اپرا استفاده کنین ♥ عزیزان نظر یادتون نره ♥

داستان کوتاه: ترس، نابودگر عشق جدید
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

داستان کوتاه جدید

ترس ، نابودگر عشق

  5 داستان كوتاه: ترس، نابودگر عشق جدید

 

trans داستان كوتاه: ترس، نابودگر عشق جدید

 

کنار خیابون ایستاده بود
تنها ، بدون چتر ،
اشاره کرد مستقیم …
جلوی پاش ترمز کردم ،
در عقب رو باز کرد و نشست ،
آدمای تنها بهترین مسافرن برای یک راننده تنها ،
- ممنون
- خواهش می کنم …

ادامه مطلب ........


> برای هر چه بهتر دیدن وبلاگ لطفا از مرورگر فایر فاکس یا اپرا استفاده کنین ♥ عزیزان نظر یادتون نره ♥

داستانی در مورد وجود خدا
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”

 

مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.”
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”


> برای هر چه بهتر دیدن وبلاگ لطفا از مرورگر فایر فاکس یا اپرا استفاده کنین ♥ عزیزان نظر یادتون نره ♥

داستان عشق
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از سرکار به خانه باز می‌گشت، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان در برف ایستاده. اسمیت از ماشین پیاده شد و خودش را معرفی کرد و گفت من آمده‌ام کمکتان کنم. زن گفت صدها ماشین از روبروی من رد شدند، اما کسی نایستاد، این واقعاً لطف شماست.

وقتی اسمیت لاستیک را عوض کرد و درب صندوق عقب را بست که آماده رفتن شود، زن پرسید: من چقدر باید بپردازم؟
اسمیت پاسخ داد: شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در چنین شرایطی بوده‌ام؛ روزی شخصی پس از اینکه به من کمک کرد، گفت اگر واقعاً می‌خواهی بدهی‌ات را بپردازی، باید نگذاری زنجیر عشق به تو ختم شود.

چند مایل جلوتر، زن ......


> برای هر چه بهتر دیدن وبلاگ لطفا از مرورگر فایر فاکس یا اپرا استفاده کنین ♥ عزیزان نظر یادتون نره ♥